یلدا..
راستش را بخواهی حسابش از دستم در درفته که چندمین شب دراز بی تو بودن را می گذرانم.شبی که اطرافمان آنقدر خوش گذرانی میکنند که اگر دلیلش را بپرسی میگویند چون دراز ترین شب سال است،اما مگر چقدر دراز؟یک دقیقه هم نمی شود این شب دراز ایرانی،یک دقیقه..
امسال با پارسال و پیارسال و ... یک تفاوت اصلی دارد آن هم اینکه دیگر از آمدنت قطع امید کرده ام
آمدنت را به خودت واگذار کرده ام و خدایمان...اگر خواستی می آیی و اگر هم نه،خوشبخت باشی هر کجا که هستی.دیگر دفتری ندارم که دلم را بر سرش خالی کنم دیگر پشت و پناهی ندارم که به امیدش سر به بالین بگذارم و از خواب بیدار شوم و دیگر تو را احتمالا تا ابد نخواهم داشت...
یلدای با تو یعنی یلدای محال
یلدای با تو یعنی شکسته شدن طلسم غرور
یلدای با تو یعنی کوتاه ترین زمان سال
یلدای با تو...یلدای با تو یعنی
انفجار انتظار و شکوفایی گل های امید...
