یلدا..

باز هم یلدا...

باز هم چندمین شب دراز بی تو...

و چندمین سالگرد آوارگیم در کویر عشقت...

برای من شب یلدا خیلی هم مهم نیست چون از دوریت همه شب ها برای من مثل یلداست

فقط با این تفاوت که امشب کمی زیاد گریه خواهم کرد.

چقدر خوب میشد اگر هندوانه شب یلدا رو با هم می بریدیم و در کنار هم میخوردیم..

چقدر خوب میشد اگر دست در دست هم می دادیم و برای خوشبختیمون دعا می کردیم

چقدر خوب میشد اگر بغلت دراز میکشیدم و موهای سرم را نوازش می کردی                  

یلدا یعنی شبی که با کسانی باشی که دوستشان داری پس یلدا فعلا برای من بی معناست

یلدایت مبارک گلم...

چند تا از آخرین و جدید ترین عکس های عاشقانه که ارزش تلف کردن وقتتونو داره

برای دیدن عکسها به ادامه مطلب تشریف بیارین!

ادامه نوشته

شاخه گل خشکیده

داستان زیبای شاخه گل خشکیده ، اولین و بینظیر ترین داستانهای عاشقانه میباشد ،
خواندنی و جذاب !! پیشنهاد میشود این داستان را بخوانید هرچند به کوتاهی
داستانهای دیگر نیست اما از همه زیبا تر است !!
حتما چند دقیقه وقت خودتان را به خواندن این داستان قشنگ بگذارید و لذت ببرید !!
ادامه نوشته

معما

حضورت همچون معمای حل ناشدنی‌ست...

تو آنقدر ساده و راحت آمدی که من شیفته صداقت و سادگی‌ات شدم،

نمی‌خواهم به این زودی ها از دستت بدهم،

مرا تنها نگذار!کاش می شد قایق خسته جسمم در ساحل وجودت آرام گیرد..

و من می توانستم کوله بار سنگین دردهایم را در بیراهه‌های بیقراری،

آنجا که دست هیچ آدمی زادی به آن نرسدرها کنم..

  و مجبور نبودیم در میانه راه، دیوار سرد جدایی را پیش رو ببینیم.

کاش تا آخر راه دل به جاده می سپردیم

مثل سایه، مثل رویا...

آیا طاقت می‌آورم این همه خاطره را رها کنم

و آیا تو می توانی با بی‌احساس ترین احساسها رها شوی!؟

 و آیا از این مرداب و پهن دشت وسیع به سلامت خواهیم گذشت؟؟؟