آتش

میگویند زمان طلاست.

دروغ میگویند زمان
آتش
است من چشیده ام

گذرا نیست.

ثانیه به ثانیه
اش می سوزاند

و تا به شعله ات نکشد نمی گذرد.

http://img.pix98.com/dlpix/graphic/e/show/014.jpg

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد ..
پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .
دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت ؟
پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده ؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه چرا ؟؟؟؟؟!!
چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .

پرستار: شوخی کردم بابا !! رفته دستشویی الان میاد

 

شوخی کردم که یکم دلتون وا شه!!! 

داســـــــــــــتان شب عروسی.! پیشنهاد میکنم ازدستش ندین!

شب عروسیــــــــــه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: فاطمه ، دخترم ، در را باز کن. فاطمه جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد ...


ادامه نوشته

اگر به خانه‌ی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها
نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز مردانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
و بی‌واسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
می‌خواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود !
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب آویزانی می‌زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
من هنوز یک انسانم
 

سیاهی زیر چشمهایم را دوست دارم ...

جای پای رفتن توست!

اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده....نبوس ! نمک گیر میشوی ...

خوابیده بودم کابوس میدیدم ، از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم..

افــســوس....

یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم ...!!..

 

...

روسریت را درست ببند
لباسهایت پوشیده باشد
آرایش نکن
حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش
دخترک پنهان کن خویش را
این جا ایران است
...در دانشگاه هزاران خواستگار داری دخترک
اما تنها خواستار یک شبند
در خیابان هزاران راننده ی شخصی داری
اما مقصد همه مکان خالیست و بس
کمی نگاه کن؟؟؟
در میان دوستانت برادرها داری
باور میکنی؟؟؟
روی خوش نشان بده تا ببینی
این برادران چگونه هم خوابت خواهند بود
دخترک کمی راحت بگیری تمام نمراتت هم 20 میشود
اگر آن دوست همخواب مثل برادر بود
استاد هم میشود پدر
دخترک روز به روز میترسی
آزرده خاطر میشوی
کمی که فکر کنی
لرزه بر تنت مینشیند
دخترک این جا چشمها گرسنه تر از معده ها هستند
سیرآب شدن برای چشم ها خیالی باطل است
از دید مردم اینجا
اگر زشت باشی هرزه ای
اگر زیبا فاحشه
اگر اجتماعی برخورد کنی
میگویند خراب است و
اگر سرد باشی
میگویند قیمتش بالاست
دخترک اینجا زن بودن دل شیر میخواهد
اینجا باید مرد باشی تا بخواهی زن باشی
زن بودن یعنی زیبا بودن
زیبا حرف زدن
زیبا نگاه کردن
زیبا خندیدن
زیبا محبت کردن
و
زیبا وفادار ماندن
چه کنم که اینجا تمام زیبا رویان را فاحشه میدانند
ذهن آزرده ات پر است از
صدای بوق و سوت و تکه کلام ها و نگاه های هوس ناک
پر است از ترس از خانه بیرون آمدن
ترس از اعتماد و تکیه به یک مرد
زن که باشی
اینجا که باشی
فکرت میشود همین ها
اینجا کشور من است
همان کشوری که دینش اسلام است
همان که مردمش در امنیت کامل هستند
همان کشور که نامش ایران است
آری اینجا ایران من است
ایجا....
ایجا همان ویران من است

روز حساب..

میگویند یک روزی هست ..
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟

تقدیم به دلشکسته ها

zxc

 

ببخشم کسانی را که هر چه خواستند با من با دلم با احساسم کردند

ومرا در دوردست خودم تنها گذاردند

و من امروز به پایان خودم نزدیکم...

 پروردگارا به من بیاموز در این فر صت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند

امتحان عشق

4cnlyk6.jpg

می خواهم بدانم...

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

آنگاه که حتی گوش خود را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای

خوشبختی خودت دعا کنی؟

یک داستان عاشقانه و غم انگیز زیبا از یک دختر

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم
ادامه نوشته

چه تلخ است…

 

چه تلخ است…

یاد آوری  سرآغاز عشقی که گمان می رفت ، جاودانه باشد…

عشـــق تو..

عشـــق تو

شـــوخی زیبــایی بود که خدا با مــن کرد…!

زیبــا بود

امــا

شــوخی بود….!!

خدایــــا !

خدایــــا !

 

خط و نشان دوزخـــــت را برایـــم نکش !

 

جهنم تـــــر از نبــــودنش

 

جایـــی سراغ ندارم…

آهای تو....!

من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی!!!

 

 

آهـــــــایـــــــــــــ.. .

 

 با توام…

 

 

تــــــــــــــــــــــــ ـو یادتـــــ نـــرود!!!

 

 

من به خاطرتــــــــو

 

 

آتـــــــش گـــرفته ام….